خیابان
در‌ خیل شکوه باران
چه پرنده ها
که پر می زدند عشق را در آسمان
باران که می آید
می شوم دلتنگ
دلتنگ بوی خاک دشت
دیدن تولد رنگین کمان
و قدم زدن با تو در خیابان

باران آمده تا بشوید دستها را!
باران آمده تا بشوید غم ها را!

 

به سخره گرفتیم باد را
صدای باران گیج کرده بود مرا
تو محو باران
من در تماشای تو
کنار آن کوچه باغ
من
کنار تو
تو در کنار من
باز و به بازو
دست در دست
چه زیباست کنار حتی خیال تو
باز هم زندگی
باز هم عاشقی
حتی
قدم زدن تنهایی را در ترانه باران

باران آمده تا بشوید دستها را!
باران آمده تا بشوید غم ها را!

 

 

نگاهش می کنم،
گل من
از قالی قلبم جدا شده
کجا؟
گل من نشسته پشت شیشه
قلب من می داند
باران باز شده ترانه این شهر
کوچه به کوچه
گل من عاشق شده
عاشق دیدن تمام چترها
شمردن عاشقان این شهر
پرواز از درختی به درختی دیگر

باران آمده تا بشوید دستها را!
باران آمده تا بشوید غم ها را!

من خسته از این ابری دل
می خواهم فریاد بزنم باز مثل همیشه:
باران بی تو مگر می شود؟
بی تو در باران مگر می شود شد به صحرا
رفت به دشت
آمد به کوچه؟

باران آمده تا بشوید دستها را!
باران آمده تا بشوید غم ها را!

#حجت_فرهنگدوست
#اشعارسال_۹۹
#اشعار_فروردین۹۹

#آن_صدا

صدای باران

دهمین پادکست صوتی ویژه بزرگداشت استاد براهنی منتشر شد.

باران ,آمده ,بشوید ,دستها ,ها ,غم ,آمده تا ,تا بشوید ,باران آمده ,بشوید غم ,را باران
مشخصات
آخرین جستجو ها